نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
ولیعهدی و تاج گذاری یوسف زهرا ، جبیب دلها ، حضرت مهدی علیه السلام بر تمامی شیعیان جهان تبریک و تهنیت باد
بر چهره دلربای مهدی صلوات بر جذبه هر نگاه مهدی صلوات
ما را نبود چو هدیه ای لایق دوست بر سجده هر نماز مهدی صلوات
سالروز شهادت امام حسن عسگری علیه السلام را خدمت فرزند غریبش حضرت مهدی علیه السلام و شیعیان آن حضرت تسلیت عرض میکنم
ای خدا به من بگو من چرا وب مینویسم ، هدفم از نوشتن وب چیه خدا خدا خدا کمکم کن ، قانعم کن تا هدفمو بدونم و بعد بنویسم.
عرض تسلیت به مناسبت شهادت سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام و رحلت رحمة للعالمین رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم و شهادت هشتمین پیشوای امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج، امام رضا علیه السلام بر ساحت مقدس قطب عالم امکان ، حضرت صاحب الزمان علیه السلام و شیعه ال طه. امید است که جرعه نوش حقیقت ناب رسالت محمدی باشیم.
او را برادرم حضرت رضا علیه السلام شفاعت نموده است
حضرت ایت الله مروارید میفرماید: حاج شیخ حسنعلی تهرانی در حرم امام رضا علیه السلام مشغول زیارت بود به او خبر میاورند که برادرت(حاج میرزای حسینعلی که در دربار ناصر الدین شاه بوده و تمام لباسهای شاه زیر نظر او دوخته میشد) درگذشت ، ایشان شدیدا گریه میکنند و به حضرت رضا علیه السلام عرض مینماید:برادر من در دربار بوده و طبعا حقوق و مظالم زیادی به گردنش خواهد بود از شما میخواهم در حق او شفاعت فرمایید .
جنازه او را با تشریفات خاصی از تهران به قم میبرند و بعد از طواف در بقعه های حرم حضرت معصومه علیها سلام به خاک میسپارند.
همان شب یکی از علمای بزرگ در عالم خواب میبیند که جنازه را از تهران به طرف قم تشییع میکنند ولی مامورین عذاب نیز دنبال تابوت میروند و در مسیر او را به انواع عذابها عذاب میدهند ، هنگامی که جنازه به صحن مطهر میرسد مامورین عذاب جلوی درب صحن مطهر میایستند و به احترام کریمه اهل بیت وارد صحن نمیشوند.
درآن هنگام بانویی از حرم مطهر خارج میشود و به فرشته های عذاب میفرماید برادر ایشان از برادرم امام رضا تقاضای شفاعت نموده و برادرم در حق ایشان شفاعت نموده است ، شما برگردید و با او کاری نداشته باشید و فرشتگان اطاعت نموده و باز گشتند.
کریمه اهل بیت_صفحه 304
عنایت امام حسین(علیه السلام)در قیامت
در روز قیامت امام حسین(علیه السلام) مجلسی دارد زیر عرش که مخصوص به اوست و اهل مجلسش گریه کنندگان و زائرین او هستند. انس میگیرند به سخنش و ایمن اند(از ترس)و در هنگام نشستن آنها در خدمت امام حسین(غلیه السلام)همسرانشان از بهشت پیک میفرستند که ما مشتاق شماییم؛ آنها امتناع میکنند از رفتن به بهشت و مجلس و سخن امام حسین(علیه السلام)را بر بهشت ترجیح میدهند.
شاهکارآفرینش_مقتل شیخ الرئیس
عنایت امام حسین(علیه السلام) از فوق هفت آسمان به زائران و عزادارن
حدیث است که امام حسین(علیه السلام) در برزخ در طرف راست عرش است نگاه میکند به قتلگاهش و کسی که در آنجا قرار گرفته است و نگاه میکند به لشگرگاهش و نگاه میکند به زوارش و او آنها را به خوبی میشناسد، همچنین اسم پدرانشان و درجاتشان و منزلشان نزد خداوند. او داناتر است از خود شما به شما، به نام پدرانتان و درجاتتان و منزلتان نزد خداوند.
او میبیند کسی را که بر او گریه میکند. پس برای او استغفار میکند و درخواست میکند از آبائش(پدرش علی علیه السلام و حضرت رسول صلوات الله علیه وآله) که برای او استغفار کنند و میفرماید ای گریه کننده اگر میدانستی خدا چه آماده کرده برای تو، شادیت از غمت بیشتر بود.
شاهکارآفرینش_مقتل شیخ الرئیس
)ایثار و فداکاری
اصحاب امام حسین(علیه السلام) هر یک بر دیگری سبقت می جست که زودتر به میدان برود و زودتر به شهادت برسد.
2)صبر بر انواع بلیات و سختیها
تشنگی، گرسنگی، اهانت ها و ...
3)برخورد اسلامی و انسانی با دشمن که حاکی از مردانگی و فتوت بود ، از قبیل آب دادن به دشمن و خودداری از ترور.
مسلم بن عقیل میتوانست به راحتی عبید الله بن زیاد را در خانه هانی ترورو کند و این کار از سوی هانی به او پیشنهاد شد ، ولی او این کار را انجام نداد ، چون این عمل را با فتوت و مردانگی مغایر میدانست.
4)عزت نفس
((آگاه باشید ناپاک، فرزند ناپاک، مرا بین کشته شدن و ذلت مخیر کرده است. ذلت از ما خاندان به دور است.))
5)تجلی غیرت
امام حسین(علیه السلام) در حالیکه مجروح شده بود ، دید دشمن به سوی خیامش در حرکت است فرمود :((وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید ، در دنیا آزاد مرد باشید)).
شمر ملعون گفت: چه میگویی؟امام حسین(علیه السلام)فرمود:((من با شما، و شما با من جنگ دارید، زنان را گناهی نیست.سرکشان خود را از رفتن به سوی خیام منع کنید)).
فرزند ذوالجوشن خبیث گفت((به جان خودم حسین همتای بزرگواری است))و لشکر را از هجوم به خیام منع کرد.
6)مساوات و برابری
امام حسین(علیه السلام) در آمدن به بالین شهدا و تفقد از آنان ئقیقا مساوات را رعایت میکرد. او همانگونه که به بالین فرزندش علی اکبر(علیه السلام)آمد ، بر بالین حر و غلام سیاه نیز آمد.
7)آزاد اندیشی
امام حسین(علیه السلام)تا قبل از فرا رسیدن روز عاشورا مرتب میفرمود:((آزادید، من بیعت خود را از شما برداشتم، هر کس میخواهد برود، فردا(عاشورا)تمام مردانی که با من باشند کشته میشوند.جز فرزند بیمارم(علی بن الحسین) )).و باز میفرمود:((از تاریکی شب استفاده کنید و بروی)).
امام(علیه السلام)انقدر جوانمرد و مهربان و دلسوز بود که میفرمود:((امشب بروید اگر کسی بماند و فردا(عاشورا)فریاد نصرت طلبی مرا بشنود و مرا اجابت نکند ، به رو وارد جهنم میشود)).
8)نماز اول وقت، امر به معروف نهی از منکر
امام حسین (علیه السلام) و یارانش نماز ظهر روز عاشورا را در اول وقت در مقابل تیر باران دشمن به جای آوردند.
((گواهی میدهم که تو نماز را بر پا داشتی و زکات دادی و امر به معروف نهی از منکر نمودی)).
9)عاشقانه به استقبال مرگ شتافتند
((از مردم کسانی هستند که جان خود را در راه بدست آوردن خشنودی خدا بذل میکنند)).
شاهکارأفرینش_مقتل شیخ الرةیس
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
توبه نصوح
امام صادق علیه السلام فرموده اند: توبه نصوح آن است که باطن و ظاهر توبه کننده یکسان باشد و شخص تائب با دل و زبان به خدا باز گردد و درخواست امرزش نماید حتی ضمیرش بهتر از زبان عذرخواه گناه باشد.
ابو حمزه ثمالی از حضرت علی بن الحسین علیه السلام حدیث نموده که فرموده:
مردی با همسرش سفر دریا رفت .کشتی وسط دریا شکست. تمام کسانی که در کشتی سوار بودند به دریا ریختند و هیچ یک نجات پیدا نکردند مگر همسر آن مرد که تخته پاره ای از کشتی به دستش آمد و به وسیله آن تخته نجات یافت و به یکی از جزایر آن دریا پناهنده شد. در آن جزیره راهزنی بود . لا ابا لی گری و بی باکی او باعث شده بود که کوچگترین احترامی را به خدا و مقررات او قائل نباشد. زن بالای سر دزد آمد. مرد سر بلند کرد .او را دید. پرسید:((انسانی یا جن؟))گفت:((انسانم!))مرد راهزن حرف دیگری نگفت.زن به نقطه ای رفت و نشست.مرد نزد او آمد ومانند شوهری که در کنار زنش بنشیند در کنار او نشست. وقتی به وی قصد تجاوز نمود زن سخت نگران و مضطرب گردید.مرد به او گفت:((چرا مضطربی؟))زن به آسمان اشاره کرد و گفت:((از او میترسم.))بر اثر نگرانی و اضطراب واقعی آن زن با عفت ، طوفانی در ضمیر مرد بر پا شد و یه شدت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت :((به خدا قسم که من از تو سزاوارترم که از خدای خود بترسم.))سپس از جا برخاست و بدون انکه تجاوزی نموده باشد ، زن را ترک گفت و راه منزل خود را در پیش گرفت در حالیکه تمام وجودش را اندیشه توبه و بازگشت به سوی خدا احاطه کرده بود.
راهزن تائب بین راه با مرد راهب برخورد نمود که هر دو یک مسیر ر ا طی میکردند و افتاب سوزان به شدت بر آنان می تابید. راهب به جوان گفت دعا کن خداوند لکه ابری بفرستد و بر ما سایه افکند. جوان گفت:((من نزد خدا حسنه ای ندارم تا به خود جرات درخواست دهم.))راهب گفت:((پس من دعا میکنم تو آمین بگو!))جوان پذیرفت.
راهب دعا کرد و جوان آمین گفت.در اسرع وقت ابری بالای سرشان آمد و بر آن دو سایه افکند.
مدتی از روز را در سایه آن ابر رفتند،تا سر دو راهی رسیدند. مسیر راهب از جوان جدا می شد هر یک راه خود را در پیش گرفتند،اما ابر به دنبال جوان رفت. راهب به او گفت:((تو از من بهتری!خداوند خواسته تو را اجابت نمود، نه خواسته مرا. قصه خود را برای من بیان کن .)) جوان قصه زن را شرحداد.راهب گفت:((برایخوف از خدا و بازگشت به سوی او گناهان گذشته ات بخشیده شد.دقت کن که در آینده چگونه خواهی بود)).
جوان آلوده و راهزنی از حالت روحی یک زن با ایمان متنبه شد ،در یک لحظه به خود آمد، به سوی خدا بازگشت ، و با دل و زبان توبه کرد.
خداوند طبق وعه ای که داده بود ،گناهانش را تکویر نمود و دعایش را به استجابت رساند.
داستانهای شیرین و حکایا ت خواندنی،در محضر استاد سخن،مرحوم فلسفی(ره)
یا صاحب الزمان عاجرک الله فی مصیبته جدک المظلوم اباعبدالله الحسین وعمة زینب الکبری
شفاعت اباعبدالله الحسین علیه السلام
حاج سید یحیی یزدی –معروف به پنبه کار- می گوید برادرم از دنیا رفت و بعد از مدتی او را در عالم خواب با لباسهای فاخرو وضع خوبی مشاهده نمودم و با حالت تعجب گفتم داداش دیگر در آن دنیا کلاه چه کسی را برداشتی؟
جواب داد کلاه کسی را بر نداشتم.
گفتم من تو را می شناسم این لباسها و موقعیت از ان تو نیست . جواب داد آری صحیح است ولی دیشب مادر قبرکن را که از دار دنیا رفته بود در این قبرستان دفن نمودند در آن هنگام امام حسین علیه السلام تشریف آوردند و به دستور آن حضرت به اطرافیان آن قبر خلعت بخشیدند و من از آن عنایت بهره مند شدم.
حاج سید یحیی می گوید از خواب که بیدار شدم دنبال جریان را گرفتم دیدم که آری دیشب مادر قبرکن را در آن قبرستان دفن نموده اند و بالاخره نزد قبرکن آمدم و از اعمال نیک مادرشان پرسیدم او جواب داد مادرم هر روز زیارت عاشورا میخواند.
زیارت عاشورا و آثار شگفت- صفحه44
ز چشمم در فشاندم تا بیایی****به راهت گل نشاندم تا بیای
به شوق دیدنت هرصبح جمعه****دعای ندبه خواندم تا بیایی
سلام خدا جونم .منو ببخش .سلام آقا جونم منو ببخش .ای خدا چرا امروز دعای ندبه خواب موندم؟ خدایا مگه دیشب چه گناهی کرده بودم که امروز نتونستم برم واسه مولام ندبه کنم؟ای خداااااااااااااااااااااااااا چیکار کنم ! یک جمعه ی دیگه هم گذشت اما نه واسه آقام دعا کردم نه واسه خودم توبه کردم...! کاش میتونستم خوب باشم... خدایا چرا دیگه حال ندارم واسه آقام دعا کنم؟ یعنی اینقدر بد شدم که...؟آقا جون چرا دیگه واسه قدم گذاشتن تو راهت مشتاق نیستم؟چرا چرا چرا ...
آقا جونم من خیلی بدم ، میدونم . دیگه حسم هم گناه کرده که حتی نمیتونم با حسم شما رو درک کنم ، باز اون اولا یه حرمتی حالیم بود اما الان با کمال پرویی نمک سفره ات رو میخورم و نمکدانت رو میشکنم... ای کاش هیچ وقت بزرگ نمیشدم که بخوام بهتون بی احترامی کنم.
آقا جونم شما رو به پهلوی شکسته مادرت حضرت زهرا قسمتون میدم که منو ببخشی و حلالم کنی...
به خدا شرمندتم آقا جونم، شرمندتم...
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر اللهم الجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه.